engaged in war

enge͡id͡ʒd ɪn wɔɹ


فارسی

1 عمومی:: داخل‌ جنگ‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code